به نام خدا به یاد خدا برای خدا

نشستن بهلول در مسند هارون

روزی بهلول وترد قصر هترون شد و چون مسند خلافت را خالی و بلا مانع دید ، فورا بدون ترس بالا رفت و بر جای هارون قرار گرفت.

چون غلامان خاص در بار آن حال را مشاهده کردند ، فورا بهلول را با ضرب تازیانه از مسند هارون پایین آوردند.

بهلول به گریه افتاد و در همین حال هارون سر رسید و دید بهلول گریه می کند. از پاسبانان سبب گریه یبهلول را سؤال نمود.

غلامان واقعه را به عرض هارون رساندند. هارون آن ها را ملامت نمود و بهلول را دلداری داد و نوازش کرد.

بهلول گفت من بر حال تو گریه می نمایم نه بر حال خودم.

به جهت اینکه من به اندازه چند ثانیه بر جای تو نشستم ، اینقدر صدمه و اذیت و آزار کشیدم و تو در مدت عمر که در بالای این مسند نشسته ای ، آیا تورا چقدر آزار و اذیت می کنند و تو از عاقبت کار خود نمی ترسی؟

 

منبع:کتاب بهلول عاقل  مؤلف: رضا معصومی